در حالی که مردم دوست دارن باور کنن که انسانهایی منطقی هستن، ولی واقعیت اینه که افراد به طور مداوم تحت تاثیر سوگیری یا خطاهای شناختی هستن. این خطاها تفکر رو تحریف میکنن، بر باورها تاثیر میذارن و تصمیمات و قضاوتهای روزانه مردم رو تحت تاثیر قرار میدن.
گاهی اوقات این تعصبات نسبتا نمایان هستن و حتی ممکنه که این تمایلات رو در خودتون یا دیگران تشخیص بدین. اما در مواردی هم این خطاها و سوگیریها به قدری ظریف هستن که تقریبا غیرممکنه که متوجه اونها بشین.
ولی چرا این خطاها اتفاق میافته؟ توجه ما انسانها یک منبع محدود هست. این یعنی که ما نمیتونیم همه جزئیات و رویدادهای ممکن رو موقع شکلگیری افکار و نظرات خودمون ارزیابی کنیم. به خاطر همین، ما اغلب به میانبرهای ذهنی تکیه میکنیم که توانایی ما رو برای قضاوت کردن سرعت میبخشن، اما موضوع همیشه قضاوت کردن نیست، چون گاهی اوقات منجر به خطا میشن.
پیشنهاد میکنیم در ادامه همراه ما باشین تا تعدادی از خطاهای شناختی مختلف که تاثیر قدرتمندی بر نحوه تفکر، احساس و نحوه رفتار ما دارن رو بهتون معرفی کنیم.
-
خطای تایید
خطای تایید یعنی ما دوست داریم بیشتر به اطلاعاتی گوش بدیم که باورهای موجود ما رو تایید میکنن. از طریق این خطا، مردم تمایل دارن اطلاعاتی رو باور کنن که از قبل به اونها اعتقاد داشتن.
بعضی از مثالهای خطای تایید اینها هستن:
- فقط به اطلاعاتی توجه میکنین که باورهای شما رو در مورد مسائلی مثل کنترل اسلحه و گرم شدن کره زمین تایید میکنن.
- فقط افرادی رو در رسانههای اجتماعی دنبال میکنین که نظرات شما رو به اشتراک بگذارن.
- منابع خبری رو انتخاب میکنین که داستانهای مطابق با نظرات شما ارائه میکنن.
- از گوش دادن به طرف مقابل امتناع میکنین.
- به همه حقایق به صورت منطقی و عقلانی توجه نمیکنین.
قبلا در این زمینه یه مطلب تو هفتهنامه کار کردیم: حلقه دوستان شما چه تاثیری بر شخصیت شما دارد؟
چند دلیل برای اتفاق افتادن این قبیل مثالها وجود دارن. اول اینکه فقط تایید نظراتی که بر اساس باورهای ما هستن به ما کمک میکنه تا با همین منابع ذهنی محدود خودمون، به راحتی برای کارهامون تصمیم بگیریم. همچنین با ایجاد این احساس در افرادی که باورهاشون دقیق هستن، از عزت نفس اونها محافظت میکنه.
افراد میتونن به یک داستان گوش بدن و این دیدگاه رو بر اساس تفاسیر متفاوتی که احساس میکنن، تایید کنن. این موضوع نشون دهنده اینه که هر فردی میتونه در جهت باورهای خودش نظر بده و دچار خطای تایید بشه. حالا مشکل چیه؟ مشکل اینجاست که میتونه منجر به انتخابهای ضعیف و ناتوانی در گوش دادن به نظرات مخالف بشه.
-
خطای بازنگری یا پس نگری
خطای بازنگری، یک خطای شناختی رایج است که شامل تمایل به دیدن رویدادهایی میشه که قابل پیشبینی هستن. همچنین معمولا به عنوان پدیده “من همیشه این رو میدونستم” نامیده میشه.
بعضی از مثالهای این خطا عبارتند از:
- اصرار بر اینکه میدونستین چه کسی قراره مسابقه فوتبال رو برنده بشه.
- این باور که در تمام مدت میدونستین که یک نامزد سیاسی قراره در انتخابات پیروز بشه.
- بعد از امتحان یاد سوالات میافتین و فکر میکنین که پاسخ سوالاتی که جواب ندادین رو میدونین.
- یا این باور که میتونستین پیشبینی کنین کدوم سهام سودآور خواهد بود.
تحقیقات کلاسیک
در یک آزمایش روانشناسی کلاسیک، از دانشجویان خواسته شد پیشبینی کنن که آیا کلارنس توماس (نامزد ریاست جمهوری اون زمان) در دادگاه عالی ایالات متحده تایید میشه یا نه. قبل از رای گیری سنا، 58 درصد از دانشجویان فکر میکردند که توماس تایید خواهد شد. پس از تایید توماس، از دانشآموزان مجددا نظرسنجی شد و 78 درصد از دانشجویان گفتن که معتقد بودن توماس تایید میشه.
خطای بازنگری به دلایلی از جمله توانایی ما در به خاطر سپردن اشتباه در پیشبینیهای قبلی، تمایل ما به تلقی رویدادهایی اجتنابناپذیر و تمایل ما به این باور که میتونستیم اتفاقهای خاصی رو پیشبینی کنیم، رخ میده.
تاثیر این خطا اینه که باعث میشه ما فکر کنیم در پیش بینی رویدادهای آینده توانایی خاصی داریم. این طرز فکر گاهی اوقات میتونه افراد رو به سمت ریسکهای غیرعاقلانه سوق بده.
-
خطای لنگر
خطای لنگر یعنی شما به طور زیادی تحت تاثیر اولین اطلاعاتی که کسب میکنید، قرار میگیرید. مثلا:
- اولین عددی که در طول مذاکره قیمت بیان میشه، معمولا به نقطه لنگرگاهی تبدیل میشه که تمام مذاکرات بعدی هم بر اساس این رقم صورت میگیرن.
- شنیدن یک عدد تصادفی میتونه بر برآوردها در مورد موضوعات کاملا نامرتبط تاثیر داشته باشه.
- پزشکان هم میتونن موقع تشخیص بیماران دچار خطای لنگر بشن. اولین برداشتهای پزشک از بیمار اکثرا یک نقطه لنگر ایجاد میکنه که گاهی اوقات میتونه به اشتباه بر تمام ارزیابیهای تشخیصی بعدی تاثیر بذاره.
در حالی که وجود خطای لنگر کاملا تایید شده هست، ولی دلایل اون هنوز به طور کامل شناخته نشدن. بعضی تحقیقات نشون میدن که منبع اطلاعات لنگر میتونن در ایجاد اون نقشی داشته باشن. با این حال، به نظر میرسه عوامل دیگهای مثل خلق و خو هم تاثیرگذار باشه.
مثل باقی خطاهای شناختی، لنگر میتونه بر تصمیماتی که هر روز میگیرین تاثیر بذاره. مثلا میتونه بر میزان مبلغی که مایلین برای منزل خودتون بپردازین، تاثیر بذاره. با این حال، گاهی اوقات میتونه منجر به انتخابهای ضعیف بشه و در نظر گرفتن سایر عواملی که ممکنه مهم باشن رو برای افراد سختتر کنه.
-
خطای اثر اطلاعات غلط
اثر اطلاعات نادرست یعنی چیزهایی که بعد از یک رویداد واقعی اتفاق میافتن، در مقایسه با خودِ اتفاق واقعی، بیشتر ما رو تحت تاثیر قرار بدن. شخصی که شاهد یک تصادف رانندگی هست ممکنه باور کنه که یادآوری اون اتفاق کاملا واضحه، اما محققان فهمیدن که حافظه به طرز شگفت انگیزی در معرض تاثیرات بسیار ظریف قرار میگیره. خب حالا برای اینکه موضوع رو بهتر متوجه بشید، به مثالهای زیر توجه کنید:
- تحقیقات نشون دادن که حتی سوال پرسیدن در مورد یک رویداد، میتونه خاطرات شخص رو از آنچه که واقعا اتفاق افتاده، تغییر بده.
- پوشش خبری تلویزیونی ممکنه نحوه یادآوری اتفاق رو تغییر بده.
- شنیدن صحبت دیگران در مورد یک خاطره از دیدگاه اونها، ممکنه حافظه شما رو از آنچه واقعا اتفاق افتاده، تغییر بده.
تحقیق حافظه کلاسیک
در یک آزمایش کلاسیک توسط الیزابت لوفتوس، کارشناس حافظه، از افرادی که ویدیویی از یک تصادف اتومبیل رو تماشا میکردن، یک سوال رو به شکل متفاوتی پرسیدن: “ماشینها وقتی به یکدیگر برخورد کردند، با چه سرعتی حرکت میکردند؟” یا “وقتی ماشین ها با هم برخورد کردند با چه سرعتی حرکت میکردند؟”
بعد از یک هفته از برخی از همون افراد دوباره سوالاتی رو پرسیدن: ” که آیا شیشه شکستهای رو دیدند یا نه؟” افرادی که درباره خرد شدن شیشه سوال پرسیده بودن، احتمال بیشتری داشت که به اشتباه گزارش بدن که شیشه شکسته رو دیدن.
چند عامل ممکنه در این پدیده نقش داشته باشن. اطلاعات جدید ممکنه با خاطرات قدیمیتر ترکیب بشن. در موارد دیگه شاید از اطلاعات جدید برای پر کردن “شکاف” در حافظه استفاده بشه.
تاثیرات اطلاعات نادرست میتونه از بی اهمیت تا بسیار جدی تقسیم بندی بشه. ممکنه باعث بشه که چیزی رو که فکر میکردین در محل کار اتفاق افتاده، به خاطر بسپارین. یا ممکنه منجر به شناسایی نادرست مظنون اشتباه در یک پرونده جنایی بشه.
-
خطای بازیگر-مشاهده گر
سوگیری بازیگر-مشاهده گر تمایلی هست که باعث میشه اعمال خودمون رو به تاثیرات بیرونی و اعمال دیگران رو به تاثیرات درونی نسبت بدیم. نحوه درک ما از دیگران و نحوه نسبت دادن اعمال اونها، به متغیرهای مختلفی بستگی داره. اما میتونه به شدت تحت تاثیر این باشه که آیا ما در یک موقعیت بازیگر هستیم یا ناظر.
وقتی نوبت به اعمال خودمون میرسه، ما معمولا و به احتمال زیاد چیزها رو به تاثیرات خارجی نسبت میدیم. مثلا:
- ممکنه بگین که یک جلسه مهم رو به دلیل داشتن جتلگ از دست دادین یا با تاخیر اونجا حاضر شدین.
- ممکنه بگین که در امتحان مردود شدین، چون معلم سوالات پیچیدهای رو طرح کرده.
با این حال، وقتی صحبت از توضیح اعمال دیگران میشه، ما به احتمال زیاد رفتارهای اونها رو به دلایل درونی نسبت میدیم. مثلا:
- میگین که یکی از همکاران سخنرانی مهم رو به دلیل تنبلی و بی کفایتی خودش خراب کرد (نه به این دلیل که جت لگ داشت!)
- یکی از همکلاسیها امتحان رو خراب کرد، چون تلاش نمیکنه و هوش زیادی نداره (نه به این دلیل که اون هم مثل شما سوالات پیچیده معلم رو جواب داده بود)
در حالی که عوامل زیادی ممکنه نقش داشته باشن، دیدگاه افراد نقشی کلیدی داره. زمانی که ما بازیگر یک موقعیت هستیم، قادریم افکار و رفتارهای خودمون رو مشاهده کنیم. با این حال، وقتی صحبت از افراد دیگه میشه، نمیتونیم ببینیم که اونها به چی فکر میکنن. یعنی که ما نیرویهای بیرونی رو برای خودمون در نظر میگیریم و تصور میکنیم که شرایط بیرونی بر ما تاثیر داشتن. ولی نوبت به باقی افراد که میرسه، ویژگیهای درونی اونها رو مقصر میدونیم.
مشکل اینه که این خطا اغلب منجر به سو تفاهم میشه. هر یک از طرفین یک موقعیت، اساسا طرف مقابل رو سرزنش میکنه تا اینکه به همه متغیرهایی که ممکنه نقش بازی کنن، فکر کنه و ذهن اون درگیر بشه.
-
خطای اثر اجماع کاذب
اثر اجماع کاذب تمایل افراد به اینه که افراد دیگه تا چه حد با باورها، رفتارها، نگرشها و ارزشهای اونها موافق هستن. مثلا:
- فکر کردن به اینکه دیگران نظر شما رو در مورد موضوعات بحث برانگیز به اشتراک میگذارن.
- تخمین زدن تعداد افرادی که شبیه به شما هستند.
- یا این باور که اکثریت مردم ترجیحات شما رو قبول دارن.
محققان بر این باورن که اثر اجماع کاذب به دلایل مختلفی رخ میده. اولا، افرادی که بیشترین زمان رو با اونها میگذرونیم، خانواده و دوستانمون، اغلب تمایل دارن که عقاید بسیار مشابهی داشته باشن. به همین دلیل، ما فکر میکنیم که این طرز فکر اکثر افراد هست. حتی اگه اون افراد جزو خانواده و دوستانمون نیستند، باز هم دوست داریم که طرز فکر اونها شبیه به ما باشه.
این خطا برای ما خوب نیست، چون مشکل اینه که باور به اینکه دیگران دقیقا مثل ما هستند، برای عزت نفس ما خوبه. در واقع به ما این امکان رو میده که احساس «نرمال بودن» داشته باشیم و در مقایسه با خودمون و افراد دیگه، دیدگاه مثبتی نسبت خود داشته باشیم. ولی در واقع این منبع خوبی برای داشتن عزت نفس نیست.
در ضمن، این میتونه باعث بشه که افراد نه تنها به اشتباه فکر کنن که دیگران با اونها موافق هستن، بلکه گاهی میتونه باعث بشه که نظرات خودشون رو بیش از حد ارزشگذاری کنن. همچنین به این معنی هست که ما گاهی اوقات در هنگام انتخابهامون، احساس دیگران و تاثیر کارمون بر بقیه رو در نظر نمیگیریم.
-
اثر هاله ای
اثر هاله ای یعنی وقتی ما یک ویژگی مشخص از یک فرد رو مبنایی قرار میدیم و تمام ویژگیهای دیگه اون انسان رو بر اساس برداشت اولیه خودمون قضاوت میکنیم. همچنین بهعنوان «کلیشه جذابیت فیزیکی» یا «هر چیز زیبایی، خوبه» هم شناخته میشه. مثلا:
- فکر میکنیم که حتما افراد خوش قیافه از باقی افراد، باهوشتر، مهربانتر و بامزهتر هستند.
- اعتقاد به اینکه محصولاتی که توسط افراد جذاب به بازار عرضه میشن هم ارزش بیشتری دارن.
- تصور اینکه یک نامزد سیاسی که اعتماد به نفس داره، باید باهوش و شایستهتر هم باشه.
یکی از عواملی که ممکنه بر اثر هاله تاثیر بذاره، تمایل ما به درست بودن هست. اگه برداشت اولیه ما از کسی مثبت بود، میخوایم ثابت کنیم که ارزیابی اولیه ما دقیق بوده. همچنین باعث میشه که نتونیم باورهای متناقض خودمون رو به طور صحیح تشخیص بدیم.
این خطای شناختی میتونه تاثیر قدرتمندی در دنیای واقعی داشته باشه. مثلا، فکر کنیم متقاضیان شغلی که از لحاظ ظاهری جذاب و دوستداشتنیتر هستن، احتمالا شایسته و باهوشترن. پس نهایتا بر روی تصمیم ما اثر میذاره و فکر میکنیم فرد حتما واجد شرایط برای این شغل هست. در حالی که شاید اصلا اون فرد صلاحیت شغل مورد نظر رو نداشته باشه.
-
خطای خود خدمت گرایی
خطای خود خدمتی زمانی هست که افراد تمایل دارن برای موفقیت خودشون اعتبار قائل بشن، اما علت شکست رو به دلایل بیرونی ربط میدن. وقتی پروژهای رو خوب انجام میدین، احتمالا تصور میکنین به این دلیل بوده که سخت کار کردین. اما وقتی اوضاع بد پیش میره، به احتمال زیاد شرایط نامناسب یا بدشانسی رو مقصر میدونین. مثلا:
- نمرات خوب رو به باهوش بودن یا مطالعه زیاد نسبت میدین.
- اعتقاد دارین که عملکرد ورزشی شما به خاطر تمرین و سخت کوشی هست.
- فکر میکنین به خاطر شایستگیهاتون این کار رو پیدا کردین.
خطای خود خدمتی رو میشه تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار داد. نشان داده شده که سن و جنس نقش مهمی در این خطا دارن. افراد مسنتر به احتمال زیاد موفقیتهای خودشون رو اعتبار مهمی میدونن. یا این احتمال وجود داره که بیشتر مردها دچار این خطاب بشن و شکستهای خودشون رو به نیروهای خارجی وابسته کنن.
این خطای شناختی نقش مهمی در محافظت از عزت نفس داره. با این حال، اغلب میتونه منجر به نسبت دادنهای نادرست بشه. مثل وقتی که به خاطر کوتاهیهای خودمون، دیگران رو سرزنش میکنیم.
-
خطای دسترس پذیری
راه حل دم دست یا خطای دسترس پذیری، یعنی ذهن ما تمایل داره که احتمال اتفاق افتادن چیزی رو بر اساس دم دست ترین مثالها تخمین بزنه. یعنی چی؟ به مثالهای زیر توجه کنید:
- وقتی از شما میپرسن چوب بری خطرناکتره یا پلیس بودن؟ شما ممکنه گزینه دوم رو انتخاب کنین، چون به خاطر چیزهایی که شنیدین، این مورد دسترس پذیری بیشتری داره. در حالی که آمار مرگ و میر در چوببری بیشتر است.
- پس از مشاهده چندین گزارش خبری از سرقت کاشین تو محله خودتون، ممکنه به این فکر کنین که چنین جنایاتی از اونچه که هستن، رواج بیشتری دارن.
- ممکنه باور داشته باشین که سقوط هواپیما بیشتر از اونچه که هست، رواج داره. چون به راحتی میتونین چندین مثال رو سریعا در ذهن خودتون مرور کنید.
این اساسا یک میانبر ذهنی به حساب میاد که برای صرفهجویی در وقت ما هنگام تلاش برای تعیین ریسک طراحی شده. مشکل تکیه بر این طرز تفکر اینه که اغلب منجر به برآوردهای ضعیف و تصمیمات بد میشه.
برای مثال، سیگاریهایی که هرگز کسی رو نمیشناختن که در اثر یک بیماری مرتبط با سیگار بمیره، ممکنه خطرات سیگار کشیدن برای سلامتی رو دست کم بگیرن. در مقابل، اگر دو خواهر و پنج همسایه دارید که سرطان سینه داشتند، ممکنه باور داشته باشید که این سرطان حتی شایعتر از اون چیزی هست که آمار نشون میدن. در حالی که شاید اصلا اینطور نباشه…
-
خطای خوش بینی
خطای خوش بینی یعنی ما تمایل داریم فکر کنیم همیشه اتفاقهای خوب برای ما میافتن، در حالی که احتمال تاثیرگذاری رویدادهای منفی بر زندگی رو دست کم میگیریم. اساسا، ما تمایل داریم به نفع خودمون بیش از حد خوش بین باشیم.
مثلا ممکنه فرض کنیم که رویدادهای منفی زیر برای ما اتفاق نمیافتن یا تاثیری بر ما ندارن:
- طلاق
- از دست دادن شغل
- بیماری
- مرگ
خطای خوش بینی ریشه در خطای دسترس پذیری داره. شما فکر میکنین که اتفاقات بد و رویدادهای منفی دیگران رو تحت تاثیر قرار میده، و اینکه به اتفاقات منفیای که برای اونها افتاده، فکر میکنین.
این خطا میتونه افراد رو به سمت خطراتی مثل سیگار کشیدن، بد غذا خوردن یا نبستن کمربند ایمنی سوق بده. خبر بد اینه که تحقیقات نشون دادن که کاهش خطای خوش بینی، خیلی سخته.
با این حال، خبرهای خوبی هم وجود دارند. این تمایل به خوش بینی به ایجاد حس انتظار برای آینده کمک میکنه و به افراد امید و انگیزه لازم برای پیگیری اهدافشون رو میده.
در نهایت…
خطاهای شناختی که بهشون اشاره شد، رایج هستن، اما اینها تنها نمونههایی از خطاهای بسیاری به حساب میان که میتونن بر تفکر شما تاثیر بگذارن. این خطاها به طور جمعی بر بسیاری از افکار و در نهایت تصمیمگیری ما تاثیر دارن.
خیلی از این خطاها اجتناب ناپذیر هستن. ما صرفا وقت نداریم که هر فکری که میکنیم، در اون به دنبال خطای شناختی باشیم. ولی به طور کلی آشنایی و درک این خطاها به ما کمک میکنن یاد بگیریم که چطور این خطاها ما رو به سمت تصمیمگیریهای ضعیف میبرن. پس با آشنایی بیشتر میتونیم از این خطاها در امان باشیم و انتخابهای درستی داشته باشیم.
حالا نوبت شماست که بگید شما فکر میکنید دچار کدوم یک از این خطاهای شناختی هستین؟ برای کاهش اثر اون خطا کاری انجام دادین؟!
این نوشته ترجمهای از بلاگپستِ «List of Common Cognitive Biases» است که «آتوسا سالکی» ترجمهاش کرده است.