«من خیلی اهل آمار و ارقام نیستم.» «من جلوی تماشاچیها خوب نیستم.» «من از اون دسته آدمهایی نیستم که رهبر یک تیم باشم.»، «به نظر میرسه ایده خوبیه اما احتمالا من مثل همیشه خرابکاری میکنم.»، «من هیچوقت دونده (دوچرخهسوار، اسکیباز، شناگر) نبودم.»، «ریسککردن برای من فایدهای نداره.»
شاید این جملات رو از دوست یا همکاری شنیده باشید. شاید هم خودتون به این چیزها فکر کردید یا به زبان آوردینشون.
فرقی نداره که اینها ترس باشن یا فقط ایده ما از نحوه کارکرد جهان، ایدههای پخته شده نحوه رفتار و تفسیر ما از اتفاقها رو شکل میدن. این باورهای محدودکننده میتونن مانع تلاش ما بشن یا زحمات و روابط ما رو تضعیف کنند.
شروع اغلب این باورها از سنین پایین اتفاق میافته و به مرور زمان تثبیت میشن. شما به فردی تبدیل میشید که خودش رو عقب نگه میداره. ولی چرا؟ یک انسان چطور از یک بچه نترس به فردی تبدیل میشه که از شکست میترسه، از چالشها و فرصتهای یادگیری اجتناب میکنه یا مدام به خودش شک داره؟
باورهای محدودکننده میتونن به عنوان بخشی از رشد طبیعی هر فرد، از دوران کودکی تا بزرگسالی و بعد از اون، شکل بگیرند. زمان این رسیده که درباره باورهای محدودکننده و نحوه غلبه بر اونها یادبگیریم.
باورهای محدودکننده چه چیزهایی هستند؟
باور محدودکننده یک فکر یا یک حالت فکریه که به نظرتون میرسه حقیقت مطلقه و مانع شما برای انجام برخی از کارهاست. این باورها الزاما همیشه درباره شما نیستند و میتونن در مورد نحوه عملکرد جهان، ایدهها و نحوه تعامل شما با مردم باشند.
«باید واقعا بلندپرواز باشی تا بتونی وارد فروش بشی.»، «تنها راه برای ترفیع گرفتن، دست کشیدن از زندگیه.»، «اگر میخواهی جلو بزنی، باید شماره یک رو هدف بگیری.»، «نمیشه به هیچکس اعتماد کرد.»، «اگر تو برنده بشی، من بازندهام.»
باورهای محدودکننده میتونن زندگی ما رو تغییر بدن اما همیشه باعث بهبود نمیشن. این باورها باعث ایجاد نوعی از خودآگاهی میشن که شما رو از دنبال کردن رویاهاتون، ایجاد روابط سالم با مردم و ایجاد تغییر در هر زمینهای باز میداره.
داشتن باورهای منفی در درجه اول باعث به وجود آمدن مرزها و محدودیتهایی برای چیزها در زندگی ما میشه و ما رو در محدوده راحتیمون نگه میداره.
گاهی اوقات باورهای محدودکننده میتونن به عنوان یک مکانیسم دفاعی برای محافظت از خودمون در برابر درد عمل کنند. ناخودآگاه شما میتونه تجربیات منفی گذشته رو به یاد بیاره و سعی کنه از آسیب رسیدن دوباره به شما جلوگیری کنه.
این مرزهای ناخودآگاه میتونن به احساسات منفی مثل سندروم بیکفایتی، اضطراب و اهمالکاری منجر بشن.
باورهای محدودکننده از کجا میآیند؟
شاید بدونید که باورهای محدودکننده چی هستن اما ندونید که از کجا ناشی میشن. باورهای محدودکننده از جاهای مختلفی میان و برای غلبه بر این باورها باید اول یاد بگیریم که از کجا ناشی میشن. اینجا چند دستهبندی وجود داره که میتونه باعث به وجود آمدن باورهای محدودکننده در ما بشه:
ارزشها و باورهای خانوادگی
والدین و دیگر اعضای خانواده شما، قبل از این که شما حتی آگاهی پیدا کنید، مجموعهای از باورها و ارزشهایی رو به شما آموزش دادند. فارغ از این که خانواده ما این باورها رو به طور هدفمند منتقل کنند یا نه، ما در جوانی، بر اساس چیزی که از خانوادهمون یاد میگیریم، شروع به گسترش باورهای اصلی خودمون میکنیم.
پدربزرگ یا مادربزرگ ممکنه به تفاوتهای بین «افراد ثروتمند» با دیگران فکر کنند. ممکنه پدر به خداپرستی و مسئولیتپذیری اهمیت بده، به نحوی که باعث شه اشتباهات دوران کودکی، بزرگ به چشم بیاد. مادر ممکنه فرزندانش رو وادار کنه برای موفقیت در کارمندی تلاش کنند چون این رو کلیدی برای زندگی بهتر میبینه.
بیشتر اوقات این باورهای خودشونه که به شما منتقل کردند.
این باورها میتونن درباره مسیرهای شغلی خاص، سلیقه موسیقی یا سرگرمی باشند. در نهایت شما بر اساس بخشی از چیزهایی که خانواده به شما یاد داده، به مجموعهای از این باورهای محدودکننده استحکام میبخشید.
تجربیات زندگی
هر تجربهای که در زندگی کسب کنید، با احساسی برای به یاد ماندن همراهه. نتیجههایی که از تجربیات میگیرید بهتون دیکته میکنه که در آینده چه کاری انجام بدید. شاید شما با ماشین دندهای رانندگی کردید و خوشتون نیومده.
بار بعدی که فرصت رانندگی با یک خودروی دستی رو دارید ممکنه از انجامش اجتناب کنید چون یادتون هست که از تجربه قبلی متنفرید.
آموزش
هرکسی که ازش یاد میگیرید، خانواده، معلم یا دوست، بر چیزی که فکر میکنید درسته تاثیر داره. وقتی کار کسی به اشتراک گذاشتن اطلاعات و عقایده، شما اون عقاید رو جذب میکنید. اگر فردی که بهتون آموزش میده رو تحسین میکنید و براش احترام زیادی قائل هستید، تمایل بیشتری به باور هرچیزی که میگه دارید.
۵ مثال از باورهای محدودکننده
باورهای محدودکننده در همه زمینههای زندگی ما وجود دارند. اینجا پنج نمونه از برخی از رایجترین باورهای محدودکننده درباره خودمون، جهان و به طور کلی زندگی رو آوردیم:
- «من برای برگشتن به مدرسه خیلی پیرم. شانسم رو برای آموزش دیدن از دست دادم، پس چرا خودمو به زحمت بندازم؟»
- «تیپ شخصیتی من با اکثر آدمها مطابقت نداره. برای همین هیچوقت کسی رو برای رابطه پیدا نمیکنم.»
- «اگر من طلاق بگیرم، هیچکس نمیخواد با من باشه چون قبلا ازدواج کردم.»
- «من برای این که یک کارآفرین موفق باشم خیلی کند و آرامم. باید الان تسلیم بشم.»
- «من برای شروع سرگرمی جدید وقت ندارم چون سرم خیلی شلوغه.»
چگونه باورهای محدودکننده را شناسایی کنیم؟
همه ما عاداتی رو در خودمون به وجود میاریم که [به مرور زمان] به طور خودکار انجامشون میدیم و هیچوقت اونها رو زیر سوال نمیبریم. اما زمانی که میخواهید بر باورهای محدودکننده غلبه کنید، باید یک قدم به عقب بردارید و به زندگی روزمره خودتون فکر کنید. شما چطور گفتگوی ذهنی رو تمرین میکنید؟ وقتی اشتباه میکنید چه واکنشی نشان میدید؟
در این قسمت سه روش برای کمک به شما در شناسایی باورهای محدود کننده وجود داره:
1. به رفتار خود فکر کنید
ارزیابی رفتار بهتون کمک میکنه ببینید چه چیزی باعث باورهای محدودکننده میشه. به زمانی فکر کنید که کسی احساسات شما رو جریحهدار کرده و شما نیاز داشتید از خودتون دفاع کنید.
واکنش شما چه چیزی بوده؟ آیا از خودتون دفاع کردید یا بدون این که به اون شخص بفهمونید چه احساسی دارید، از موقعیت دور شدید؟ موقعیتهایی مثل این میتونه به شما نشون بده ممکنه باور محدودکنندهای داشته باشید که «باید به هر قیمتی از درگیری اجتناب کنید.» اما این موضوع روی روابط شما تاثیر میذاره.
2. باورهای خود را بنویسید
سعی کنید باورهای کلی و جزئی خودتون رو بنویسید. باورهای شخصی، مبهم و باورهایی که احساسی قوی نسبت بهشون دارید. میتونید این باورها رو بر اساس بخشهایی مثل خانواده، روابط و سلامت، دستهبندی کنید.
نوشتن باورها بدون این که زیاد بهشون فکر کنید، این فرصت رو در اختیار شما قرار میده که بعد از تمام شدن کار، دوباره بهشون نگاه کنید. اینطوری میتونید تشخیص بدید که کدام یک، باور محدودکننده شماست.
3. فهرستی از چیزهایی تهیه کنید که شما را به چالش میکشند
ممکنه چیزهایی در زندگی وجود داشته باشه که به طور روتین شما رو به چالش میکشن و شما از ازشون اجتناب میکنید. این چیزها میتونه باور محدودکننده شما محسوب بشه. پس از خودتون بپرسید: «به چه باور محدودکنندهای پایبند هستید؟»
چالشهاتون رو بنویسید و به دنبال هر الگویی باشید. این به شما فرصتی میده تا به استراتژیهای توسعه فردی برای بخشهای مشخصی از زندگی خودتون فکر کنید.
آیا هیچوقت به شغل رویاییتون نرسیدید یا به سادگی اون رو به یک شانس ضعیف برای رسیدن تبدیل کردید؟ این میتونه نشانهای باشه که باور محدودکننده شما اینه که «شانس بد شما چیزیه که مانع موفقیتتون میشه.»
ما گاهی اوقات میدونیم مشکلاتی داریم که باید بهشون غلبه کنیم، اما تشخیص دقیق این مشکلات ممکنه سخت باشه. یک مربی توسعه فردی میتونه به شما بازخورد صادقانه بده و بهتون کمک کنه بفهمید چه چیزی شما رو عقب نگه میداره و در مسیر شروع اون شغل قرارتون بده.
چطور بر باورهای محدودکننده غلبه کنیم؟
شناسایی این باورها چالشبرانگیزه، اما دانستن این که چطور با باورهای محدودکننده کنار بیایید میتونه سختتر باشه. احساس این که نمیتونید به اهداف خودتون برسید ممکنه مانع شما برای داشتن یک زندگی واقعا رضایتبخش بشه. اما عوض کردن یک باور محدودکننده با یک باور قدرتمند غیرممکن نیست. برای اصلاح ذهنیتتون باید استراتژیهایی داشته باشید که برای شما جواب میده.
اینجا هفت نکته برای غلبه بر باورهای محدودکننده رو آوردیم:
- از خودتون بپرسید چه اتفاقی میافته اگر باور محدودکننده شما اشتباه باشه؟
- خودتون رو هل بدید تا از محدوده راحتیتون خارج بشید و کمی ریسک کنید.
- خلاق باشید و به باورهای جدید فکر کنید.
- باورهای جدید خودتون رو آزمایش کنید و ببینید آیا درست هستند یا نه.
- به پیشرفتهای شخصی خودتون و داشتن ذهنیت رشد افتخار کنید.
- مطمئن بشید که محیط اطراف شما منظم و بدون شلوغیه.
- از سلامت روان خودتون مراقبت کنید و به طور منظم سلامتیتون رو ارزیابی کنید.
افکار نهایی
باورهای محدودکننده شما لازم نیست برای همیشه بهتون بچسبند. همانطور که ما تغییر میکنیم، باورهای ما هم عوض میشن. هیچکس نمیگه این کار راحته، اما ارزشش رو داره که به گذشته نگاه کنید و ببینید چقدر رشد کردید. درک این که باورهای محدودکننده ما از کجا میان تا باورهای شما رو شکل بدن و غلبه بر اونها، زمان و انرژی میبره.
حالا که میدونید باورهای محدودکننده چه چیزهایی هستند، وقتش رسیده که باهاشون روبهرو بشید. پیدا کردن این انرژی برای قدرت دادن به خودتون، یهویی ظاهر نخواهد شد.
ما (نویسنده مطلب) معتقدیم که هرکسی با حمایت و تلاش میتونه با عبور از باورهای محدودکننده خودش، یک زندگی پرامکان و پتانسیل رو شروع کنه.
این نوشته ترجمهای از بلاگ پست «Don’t let limiting beliefs hold you back. Learn to overcome yours» است که «آژانس محتوای نیمفاصله» آن را ترجمه کرده است.