جستجو
Close this search box.

عصب‌شناسی هدف‌گذاری و تأثیر آن بر فرهنگ [سازمان] شما

تا به حال شده که هدف بزرگی برای خودتون تعیین کنید و با دستیابی بهش خودتون رو غافلگیر کنید؟ به مهم‌ترین هدفی که دارید فکر کنید. می‌دونید که چطور می‌شه بهش رسید؟

هدف‌گذاری با انگیزه، عزت نفس، اعتماد به نفس و استقلال فردی بیشتر ارتباط داره. به محض این که هدفی رو توی ذهنتون آوردید، مغزتون شما رو درباره اون هدف تحت فشار قرار می‌ده تا زمانی که برای دستیابی به اون هدف شروع به کار کنید. به همین دلیله که وقتی رفتارتون در جهت دستیابی به هدف نیست، احساس گناه می‌کنید. برای مثال، نشستن روی مبل، وقتی که هدف ورزش بیشتره.

مطالعات در علوم اعصاب بهمون نشان می‌دن که هدف‌گذاری، مغز ما رو از نو سیم‌کشی می‌کنه. وقتی که هدفی تعیین می‌کنیم، نحوه سازمان‌دهی نورون‌های ما تحت تاثیر قرار می‌گیره و از نظر بیولوژیکی مغزمون رو برای تغییر یا ایجاد رفتارهای جدید و رسیدن به اون اهداف برنامه‌ریزی می‌کنیم. ایجاد تمرکز روی اهداف خاص به مغزمون اجازه می‌ده تا پیوندهای جدید و قوی‌تری بین نورون‌ها به وجود بیارن که احتمال دستیابی به اهدافمون رو افزایش می‌ده.

درک علم پشت این اتفاق به شما این امکان رو می‌ده که از این دانش برای رسیدن به نتایجی که برای سازمانتون بهش نیاز دارید، استفاده کنید. مغز شما انعطاف‌پذیری عصبی داره و این به معناست که مغز می‌تونه ساختار خودش رو در پاسخ به محرک‌های خارجی یا چیزی که اغلب مردم بهش «تجربه» می‌گن، تعدیل، تغییر و تطبیق بده. اساسا هدف‌گذاری، مغز شما رو از نو شکل می‌ده. این اتفاق بر روش‌های ارتباط بخش‌های مختلف مغز با یکدیگر هم تاثیر می‌گذاره و به شما این امکان رو می‌ده که رفتارهای خودتون رو راحت‌تر تغییر بدید تا بتونید به هدفتون برسید.

مطالعه‌ای از دانشگاه تگزاس درباره این که هدف‌گذاری چطور بر بیماران مبتلای به مولتیپل اسکلروزیس (MS) تاثیرگذاره، این ارتباط رو بیشتر ثابت کرد. ام‌اس یک بیماری نادره که به طور بالقوه ناتوان کننده‌ست و ارتباط میان بدن و مغز رو مختل می‌کنه و منجر به علائمی مثل مشکلات گفتاری، از دست دادن حس، ضعف عضلانی و… می‌شه.

محققان برای این مطالعه از تعیین هدف به عنوان مداخله استفاده کردند. اون‌ها فهمیدند که بیماران مبتلا ام‌اسی که اهداف بلندپروازانه درباره سلامتی داشتند، علائم کمتر و شدیدتری نسبت به بیمارانی که این اهداف رو نداشتند، گزارش کردند. هدف‌گذاری مغز این افراد رو بازسازی کرده بود و رفتارشون رو تغییر می‌داد تا بیشتر روی اهدافشون متمرکز بمونند. به همین ترتیب بیماران هم به راحتی به اهداف سلامتی خودشون رسیدند و سلامتشون رو بهبود بخشیدند.

در این مطلب مطالعات دیگری هم وجود داره که مزایای این پدیده رو نشان می‌ده:

نشریه Experimental Psychology: وقتی فردی برای رسیدن به هدفی انگیزه بالایی داره، درک این فرد از دشواری دستیابی به هدف کاهش پیدا می‌کنه. به این معنا که هرچقدر بیشتر اون هدف رو بخواهید، کمتر از موانع سر راهتون اذیت می‌شید.

نشریه Applied Psychology این مطالعه سه گروه رو مقایسه می‌کرد: خانواده‌هایی که از اون‌ها خواسته شد مصرف انرژی خانگی خودشون رو تا ۲۰ درصد کاهش بدن (هدف چالش‌برانگیز)، خانواده‌هایی که متعهد به صرفه‌جویی ۲ درصدی بودند (هدف آسان) و گروه کنترل. [گروه کنترل گروهی است که هیچ تغییری در متغیر دریافت نمی‌کنه و تا حد امکان طبیعی باقی می‌مونه تا بتونیم تغییر گروه‌های دیگر نسبت به نتایج عادی رو اندازه‌گیری کنیم. فقط یک متغیر در زمان بین گروه کنترل و گروه آزمایش باید تغییر کنه.] گروه اول بیشترین صرفه‌جویی رو داشتند و تنها گروهی بودند که بیشتر از گروه کنترل صرفه‌جویی کرده بودند. هرچند که از  گروه دوم خواسته شده بود فقط دو درصد صرفه‌جویی کنند، اما صرفه‌جویی این گروه از گروه کنترل کمتر بود. این مطالعه نشان می‌ده که اهداف آسان خیلی تاثیرگذار نیستند و اهداف چالش‌برانگیز منجر به نتایج بهتری می‌شوند چون بیشتر انگیزه‌بخش هستند.

هدف‌گذاری چگونه می‌تواند به طور مثبت فرهنگ [سازمان] شما را شکل دهد؟

زمان تعیین اهداف بلندپروازانه‌ای مثل دستیابی به رشد ۱۰ برابری قیمت سهام تا پنج سال آینده، باید ابزارها و منابع لازم رو به تیم خودتون بدید تا بهترین تجربه رو به وجود بیارید. این تجربه باعث می‌شخ باور کنند که قادر به رسیدن به اهدافشون هستند و این اطمینان به وجود میاد که می‌تونن به موفقیت برسند. علاوه بر این به کارمندانتون ثابت می‌کنه که اهداف بزرگ، ترسناک نیستند اگربراشون نقطه شروع خوبی درنظر بگیرید.

با داشتن شفافیت و ابزار، منابع و باورهای لازم، افراد تیم شما هم انگیزه بیشتری برای ترسیم گام‌ها به سمت هدف دارند. همان‌طور که در مطالعه مجله Experimental Psychology  اشاره شد، افراد باانگیزه، کمتر از اهداف می‌ترسند. در نتیجه کارمندان شما با کارایی و کیفیت بیشتری به هدف دست پیدا می‌کنند. به این معنا که به سازمان شما و رشد کسب‌وکارتون کمک می‌کنند.

وقتی هدف‌گذاری برای فرهنگ [سازمان] رو در اولویت قرار می‌دید در واقع تجربه‌ای ایجاد می‌کنید که به افراد اجازه می‌ده ببینند و باور کنند که وقتی اهداف بزرگ به دستاوردهای کوچک تقسیم می‌شن، قابل دستیابی هستند. به همین ترتیب افراد شما کمتر دچار ترس می‌شن و اعتماد به نفس این رو دارند که بدانند چه مراحلی اون‌ها رو به اهدافشون نزدیک‌تر یا دورتر می‌کنه. این باعث می‌شه تا اون‌ها در مسیر رسیدن به نتایج دلخواه شما برای رشد شرکت باشند.

رسیدن به اهداف بلندپروازانه نیازمند همسوبودن تمام افراد سازمانه ولی در عین حال، تعیین این اهداف می‌تونه به ایجاد همسویی میان کارمندان هم کمک کنه. وقتی افراد شما باهم تعیین هدف می‌کنند و روی اون‌ها توافق می‌کنند، تجربه‌ای به وجود میارن که به وضوح انتظارات و مسئول برآورده‌کردن اون‌ها رو مشخص می‌کنه. به همین ترتیب شما اصطکاک کمتری رو در سازمان تجربه خواهید کرد چون همه درک بهتری از نقش خودشون در دستیابی به اهداف دارند.

چگونه هدف‌گذاری را بخشی از فرهنگ [سازمان] خود کنیم؟

اهداف کاری بزرگتر خود را بشناسید

شما باید اهداف تجاری بزرگتر شرکت خودتون رو به وضوح مشخص کنید تا افراد شما بتونند هدف‌هایی رو به وجود بیارند که به اون اهداف بزرگتر ختم می‌شه. این مهمه چون هر هدف تعیین‌شده توسط کارمند یا بخش باید با جهت کلی کسب‌وکار هماهنگ باشه.

فرض کنید یکی از اهداف کسب‌وکار شما اینه که محصول یا خدمت خودتون رو در یک فرآیند خاص قرار بدید. اگر افراد سازمان شما از این اطلاع نداشته باشند ممکنه اهدافی رو تعیین کنند که بر اون فرآیند تاثیری نداره.

تعیین اهداف SMART را به افرادتان آموزش دهید

روش SMART در دهه ۱۹۸۰ برای کمک به سازمان‌ها برای تعیین اهداف به روشی ساختاریافته به وجود آمد. SMART مخفف گام‌هایی است که افراد باید برای تعیین هدف بردارند:

Specific: مشخص

بر روی یک بخش خاص برای بهبود متمرکز بشید.

Measurable: قابل اندازه‌گیری

نشانه‌های پیشرفت رو اندازه بگیرید.

Assignable: قابل واگذاری

مشخص باشه که چه کسی مسئول دستیابی به هدفه.

Relevant/Realistic: مناسب/واقع‌گرایانه

مشخص باشه که اگر منابع کافی فراهم باشه، به طور واقع‌بینانه به کدام نتایج می‌تونید دست پیدا کنید.

Time-based: مبتنی بر زمان

مشخص کنید که تا چه زمانی باید به هدف برسید

این کار به افراد شما راهی روشن برای تعیین و رسدن به اهداف بلندپروازانه ارائه می‌ده و ترس احتمالی نسبت به اهداف رو کاهش می‌ده چون ابزارهایی رو در اختیار افرادتون قرار می‌دید تا بدونن از کجا شروع کنند.

متمرکز بودن را به رسمیت بشناسید

وقتی که می‌بینید کارمندی هدفی رو تکمیل می‌کنه یا به طور قابل توجهی در رسیدن به یک هدف مشارکت می‌کنه، اون فرد رو تحسین کنید. این کار نه تنها اقدامات تاثیرگذار اون‌ها رو به طور مثبتی قوی‌تر می‌کنه، بلکه اون‌ها رو به ادامه تعیین اهداف جدید و تلاش برای رسیدن بهشون هم تشویق می‌کنه.

علاوه بر این اگر در حضور دیگران به این کارمند جملات مثبت رو بگید، با ایجاد اثر موجی [ادامه و انتشار نتایج یک رویداد یا اقدام] در سازمانتون، باعث ایجاد انگیزه در بقیه کارمندان هم می‌شه تا به اهدافشون برسند.

وقتی افراد شما هدفی رو تعیین می‌کنند یا وقتی برای دستیابی به اهداف سازمان تلاش می‌کنند، باید برای دستیابی به اون هدف پاسخگو باشند. برای رسیدن به بهترین نتیجه کاری، این مسئولیت‌پذیری رو جزئی از فرهنگ [سازمان] خودتون قرار بدید.

این نوشته ترجمه‌ای از بلاگ پست «The Neuroscience of Goal-Setting and Its Impact on Your Culture» است که «آژانس محتوای نیم‌فاصله» آن را ترجمه کرده است.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هفته‌نامه‌های اخیر

شبکه‌های اجتماعی

مقالات مرتبط