محققین وقتی که ایدههاشون مورد توجه قرار میگیره و مشهور میشه، خیلی خوشحال میشن. این خوشحالی زمانی که ایدههاشون بتونه تغییری ایجاد کنه، خیلی بیشتر هم میشه. مثلاً بتونه انگیزه، نوآوری و بهرهوری رو در افراد افزایش بده. اما شهرت هزینههایی هم داره: مردم بعضی وقتا از ایده اصلی منحرف میشن و نمیتونن از فوایدش استفاده کنن. چنین اتفاقی در مورد مطالعه من (نویسنده مقاله) درباره داشتن «ذهنیت رشد» و «ذهنیت ثابت» میان افراد در سازمانها هم افتاده.
اگه بخوام یافتهها رو به صورت خلاصه بگم اینجوری میشه: افرادی که معتقدن استعدادهاشون قابل پرورشه (مثلاً از طریق سخت کار کردن، داشتن استراتژی خوب و کمک دیگران) در واقع دارای ذهنیت رشد هستند. اینجور افراد معمولاً از افرادی که دارای ذهنیت ثابت هستند (اونایی که معتقدن استعدادهاشون نعمات ذاتیه)، موفقتر عمل میکنن. به خاطر این که این افراد کمتر نگران این هستن که باهوش به نظر برسن و به جاش این انرژی رو میذارن برای یادگیری. وقتی تمام یک کمپانی ذهنیت رشد داشته باشن، کارمنداشون گزارش دادن که احساس توانمندی و تعهد بیشتری دارن. اونا همچنین برای همکاری و نوآوری توسط سازمان مورد تقدیر قرار میگیرن. در مقابل، در شرکتهایی که عمدتاً ذهنیت ثابت دارند، تقلب و فریبکاری بیشتری گزارش شده؛ احتمالاً به خاطر این که توی مسابقه استعداد جلو بیفتن.
«ذهنیت رشد» به یک کلمه کلیدی در بسیاری از کمپانیهای بزرگ تبدیل شده و حتی در بیانیههای ماموریتی کمپانیها هم دیده میشه. اما وقتی از نزدیک با مردم برخورد میکنم، میبینم که گاهی اونا درک محدودی از این ایده دارن. در ادامه چندتا از تصورات غلط معمول در این باره رو مینویسم:
- من در حال حاضر و همیشه ذهنیت رشد داشتهام. مردم گاهی داشتن ذهنیت رشد رو با روشنفکری یا داشتن دید مثبت اشتباه میگیرن. من و همکارانم به این پدیده میگیم ذهنیت رشد کاذب. به همین خاطر خیلیاشون فکر میکنن که همیشه ذهنیت رشد داشتن. همه در اصل دارای مخلوطی از ذهنیت رشد و ذهنیت ثابت هستند و با توجه به تجربههاشون، نسبتشون فرق میکنه. هیچکس نمیتونه به صورت خالص فقط ذهنیت رشد داشته باشه. برای این که بتونیم از فواید این ایده استفاده کنیم، باید این نکته رو به خاطر داشته باشیم.
- ذهنیت رشد یعنی فقط تحسین و پاداش دادن به تلاش. این گزاره درستی برای دانشآموزان در مدارس و برای کارکنان سازمانها نیست. در هر دوی اینا نتیجه مهمه. تلاشی که غیر مولد باشه، هیچ وقت چیز خوبی نیست. علاوه بر تلاش باید به یادگیری و پیشرفت هم پاداش داد و باید بر روی پروسههایی که باعث این دو میشن تاکید داشت؛ پروسههایی مثل کمک گرفتن از دیگران، امتحان کردن استراتژیهای جدید و استفاده از ناکامیها برای حرکت موثر رو به جلو.
- فقط ذهنیت رشد داشته باشید، اتفاقات خوبی میفته. بیانیههای ماموریت کمپانیها چیزهای شگفتانگیزی هستند. شما هیچوقت نمیتونید روی ارزشهایی مثل رشد، توانمندسازی و نوآوری بحثی داشته باشید. اما اگر شرکتی سیاستهای لازم رو اجرایی نکرده باشه، چنین مواردی برای کارمندانش بیمعنی خواهد بود. سازمانهایی که دارای ذهنیت رشد هستند، ریسکپذیری مناسب رو تشویق میکنن، با این که میدونن برخی از ریسکها جواب نمیدن. اونا به خاطر چیزهایی که کارمنداشون یاد میگیرن، بهشون پاداش میدن، حتی اگه پروژه به اهداف اصلیش نرسه. اونا به جای تشویق به رقابت، کارمنداشون رو به همکاری دعوت میکنن. اونا به رشد تکتک کارمنداشون متعهدن و نه فقط در حرف بلکه با عملهایی مثل فراهم کردن فرصتهای پیشرفت و توسعه. و به صورت مداوم هم با تبیین سیاستهای قوی، ارزشهای ذهنیت رشد رو تقویت میکنن.
حتی اگر این تصورات غلط رو هم توی ذهنمون تصحیح کنیم، بازم به دست اوردن ذهنیت رشد کار سادهای نیست. یه دلیلش اینه که همه ما ماشه مخصوصی برای ذهنیت ثابت داریم. وقتی با چالش روبهرو میشیم، نقد دریافت میکنیم یا این که در مقایسه با بقیه عملکردی بدتری داریم، بدون اعتماد به نفس یا دفاعی میشیم که چنین چیزی مانع رشده. محیط کاریمون هم میتونه پر از ماشههای ذهنیت ثابت باشه. شرکتی که بازی استعداد راه میاندازه، کار رو برای افرادی که میخوان ذهنیت رشد داشته باشن سختتر میکنه. در چنین جوی به اشتراک گذاشتن اطلاعات، همکاری، نوآوری، دریافت فیدبک و اذعان به اشتباهات امکانپذیر نیست.
برای این که در منطقه رشد بمونیم، باید این ماشهها رو شناسایی کنیم و روی اونا کار کنیم. بسیاری از مدیران و مدیران اجرایی از دانستن این نکته که ذهنیت ثابتشون کی نمایان میشه و چرا باعث میشه احساس خطر کنن و دفاعی بشن، منافع زیادی کسب کردن. مهمتر از همه این که اونا با گذشت زمان یاد میگیرن که از ذهنیت ثابتشون در راستای رسیدن به اهداف چالشبرانگیز کمک بگیرن.
کار سختیه ولی افراد و سازمانها میتونن با بیشتر کردن درک خودشون از مفاهیم ذهنیت رشد و نحوه عملی کردن اونا، چیزای زیادی به دست بیارن. این به اونا احساس غنیتری از این که چه کسی هستن، برای چه زندگی میکنن و چگونه میخوان رو به جلو برن میده.
(نویسنده مقاله کارول دووک (Carol Dweck) استاد روانشناسی در دانشگاه استنفورد است که کتاب «ذهنیت: روانشناسی موفقیت جدید» را نوشته)
این نوشته ترجمهای از بلاگ پست «What Having a “Growth Mindset” Actually Means» است که «آژانس محتوای نیمفاصله» آن را ترجمه کرده است.
2 پاسخ
عالی بود ممنون
سلام خیلی از خواندن هفته نامه لذت می برم و خیلی ازتون ممنونم